Pages

۱۳۹۴ آذر ۱, یکشنبه

ویکتورخارا - تو را بخاطر دارم آماندا

ترانه‌ای که از عشق حرف می‌زند. عشق دو کارگر. دوکارگری که شاید هرروز ببینیم و توجهی به روح و زندگی‌شون نکنیم. دو کارگر کارخانه‌ای که می‌تواند هرکجای دنیا باشد.

تو را بخاطر دارم آماندا


خیابان خیس


می‌دویدی در کارخانه‌ای


که مانوئل کار می‌کرد



لبخندی عمیق


باران در موها


چیزی اهمیت نداشت


می‌رفتی که با او باشی



با او، با او، با او


قراری پنج دقیقه‌ای


زندگی ابدی‌ست


در پنج دقیقه


آژیر بازگشت به کار


به‌صدا در‌می‌آید


و تو راه می‌روی


همه‌ جارو نورانی می‌کنی


همان پنج دقیقه


شکوفایت می‌کنند




تو را بخاطر دارم آماندا


خیابان خیس


می‌دویدی در کارخانه‌ای


که مانوئل کار می‌کرد



لبخندی عمیق


باران در موها


چیزی اهمیت نداشت


می‌رفتی که با او باشی



با او، با او، با او


او که رفت به کوه‌ها



او که هیچگاه به تو صدمه نزد


او که رفت به کوه‌ها


و در پنج دقیقه‌ی


نابود شده



آژیر بازگشت به کار


به‌صدا در‌می‌آید


خیلی‌ها برنگشتند 

مثل مانوئل!

۱۳۹۴ آبان ۲, شنبه

از فرشته‌کوچولوهای سیاه آنتونیوماچین تا آسمان عشق ویگن

خواننده‌ی سیاه‌پوست در ترانه‌ی «فرشته‌کوچولوهای سیاه» می‌خونه:

نقاش سرزمین من 
با قلم نقاشی‌ای خارجی متولد می‌شه
نقاشی که راه تمامی نقاش‌های قدیمی رو دنبال می‌کنه
---
بااینکه باکره سفیده
برام فرشته‌کوچولوهای سیاه بکش
چون اوناهم به بهشت می‌رن
همه‌ی سیاه‌های خوب
---
ای نقاش! اگه با عشق می‌کشی
چرا رنگ پوستتو خوار می‌دونی،
وقتی می‌دونی که تو بهشت
خدا اون‌ها رو هم دوست داره.
---
اگر در وجودت روح هست،
چرا توی نقاشی‌هات
فراموش می‌کنی که سیاه‌پوستان رو بکشی؟!
 ***
 ویگن در ترانه‌ی آسمان عشق می‌گه: اینجا


۱۳۹۳ شهریور ۹, یکشنبه

پوئِرتوریکو و کایه۱۳

 من، من اون چیزی‌ام که پشت سر رها شده، من پس‌مونده‌ی چیزی‌ام که اونا دزدیدن، 
 دهاتی مخفی روی قله، پوستم از چرمه برای همین هر هوایی‌رو تاب می‌یاره،
من یه کارخونه‌ی دخانیاتم، کارگر دهقان برای مصرف شما، جبهه‌ی سرد وسط تابستون،
برادرم، من عشق‌ سال‌های وبام، من خورشیدی‌‌ام که طلوع می‌کنه و روزی‌ام که با بهترین طلوع می‌میره‌، من پیشرویه یه جراحت تازه‌ام، نطق سیاسی‌ای بی‌بزاق، قشنگ‌ترین چهره‌هایی که تاحالا ملاقاتشان کرده‌ام، من تصویر یه گمشده‌ام، خونی‌ام که تو رگ‌های شماست، من یه تیکه زمین‌ام که ارزشمنده، من یه سبد  لوبیایی‌ام، من مارادونایی‌ام که مقابل انگلیس دوگل می‌زنه، من چیزی‌ام که از پرچم‌ام طرفداری می‌کنه، قطب زمین کوه من است،‌ من چیزی‌ام که پدرم یادم داده، هرکسی که کشورشو دوست نداره مادرشو دوست نداره، من آمریکای لاتین‌ام، ملتی بی‌پا و هنوز به‌پا.
 ---
نمی‌تونی باد رو بخری، نمی‌تونی خورشید رو بخری، نمی‌تونی بارون رو بخری،‌ نمی‌تونی گرمارو بخری،‌ نمی‌تونی ابرارو بخری، نمی‌تونی رنگاروبخری، نمی‌تونی شادی‌ام رو بخری، نمی‌تونی دردم رو بخری، من دریاچه‌ها دارم، من رودها دارم، 
---
دندون‌هام رو دارم برای وقتی که می‌خندم، برفی که کوه‌هام رو می‌پوشونه، من خورشید دارم که خشکم می‌کنه و بارون که منو میشوره، صحرایی زیبامست از پولکه برای همخوانی با شغال‌ها، تمام چیزی که احتیاج دارم، شش‌هام برای تنفس هوای پاکه، ارتفاع خفقان‌آور، من دندون آسیای دهنم‌ام که کاکائو می‌جوئه، پاییزی با برگ‌های ضعیفش، آیه‌هایی که زیر نور ستارگان شب نوشته می‌شه، تاکستانی پر از انگور، مزرعه‌ی نیشکری زیر خورشید کوبا، من دریای کارائیب مراقب خونه‌های کوچک‌ام،  مراسم مذهبی با آب متبرک‌ام، بادی که موهام رو شونه می‌کنه، من همه‌ی قدیسانی‌ام که از گردنم آویزونن، مبارزه‌ی من بی‌ثمرنیست، چون کود سرزمین‌ام طبیعیه.
---
نمی‌تونی باد رو بخری، نمی‌تونی خورشید رو بخری، نمی‌تونی بارون رو بخری،‌ نمی‌تونی گرمارو بخری،‌ نمی‌تونی ابرارو بخری، نمی‌تونی رنگاروبخری، نمی‌تونی شادی‌م رو بخری، نمی‌تونی دردم رو بخری، نمی‌تونی باد رو بخری، نمی‌تونی خورشید رو بخری، نمی‌تونی بارون رو بخری،‌ نمی‌تونی گرمارو بخری،‌ نمی‌تونی ابرارو بخری، نمی‌تونی رنگاروبخری، نمی‌تونی شادی‌م رو بخری، نمی‌تونی دردم رو بخری، 
---
 نمی‌تونی شادی‌م رو بخری، نمی‌تونی ناراحتی‌م رو بخری، نمی‌تونی خورشیدرو بخری، نمی‌تونی بارون رو بخری، ما خودمون مسیری که طی می‌کنیمو طراحی می‌کنیم، نمی‌تونی زندیگیمو بخری، سرزمین من فروشی نیست، سخت کار می‌کنم اما با غرور، اینجا ما به‌اشتراک می‌گذاریم، هرچی مالِ‌منه مالِ توئه، ملت با امواج غرق نمی‌شه، اگرم هم فروپاشید دوباره می‌سازمش، حتی وقتی که بهت نگاه می‌کنم پلک نمی‌زنم، تا فامیلیم یادت بمونه، عملیات کندور که به آشیانه‌م تجاوز کرد رو می‌بخشم ولی فراموش نمی‌کنم، (ما به راه خود ادامه می‌دیم)، اینجا مبارزه درک می‌شه، (ما به راه خود ادامه می‌دیم)، می‌خونم که شنیده بشم، ما اینجا ایستاده‌ایم، 
زنده‌باد آمریکای‌لاتین
موزیک‌ویدئو
---
 
پوئِرتوریکو (به‌معنای بندر غنی) هرچند جزو خاک ضمیمه‌شده‌ی آمریکا نیست اما تحت حاکمیت آن است. ساکنانش شهروند آمریکا به‌حساب می‌آیند اما دارای حق رای نیستند. 

کایه۱۳(خیابان۱۳)
کایه ۱۳، گروهی موسیقی در
پوئِرتوریکوست که آغاز شهرتش به ترانه‌ای اعتراضی به قتل فیلیبرتواوخداریوس هنگام دستگیری توسط اف‌بی‌آی در سال ۲۰۰۵ برمی‌گردد. وی رهبر گروهی انقلابی به‌نام ارتش مردمی بوریکوآ بود. گروهی که هدف‌ و ایدئولوژی‌اش استقلال پوئِرتوریکو از آمریکاست.





۱۳۹۲ اسفند ۱۲, دوشنبه

اَبه‌پیِر کیست؟!


اولین باری که رفتم پاریس زن‌عموم دستبند توی عکسو بهم داد. تا هفته‌ی پیش فکر می‌کردم که اَبه پیِر خودش یه بی‌خانمان (هوم‌لس) بوده و توی سرمای سال ۲۰۰۷ پاریس مرده و بعد از مرگش بنیادی به اسمش بنانهاده شده. این تو ذهنم بود و هروقت هرکس ازم می‌پرسید، این چیه تو دستت، می‌گفتم این بابا هوم‌لس بوده و فلان و بهمان. بیشتر هم زمانی می‌نداختم دستم که خودمو یه جورایی هوم‌لس می‌دونستم. برای من هوم‌لس وقتیه که مثلا ندونی یه ماه دیگه کجا قراره بخوابی. اتاقه؟ خونه‌ست؟ چادره؟ خیلی هم ربطی به مسائل اقتصادی نداره، بعضی اوقات گیرت نمی‌یاد. مجبور می‌شی هی عوض کنی. خلاصه. همه دستشون یه موبایله که هر دقیقه یه چیزی رو پیغامیو نوتیفیکیشن فیسبوکی و اینا رو باهاش چک می‌کنن، ولی هیچ‌وقت، خودم یا اونایی که ازم پرسیدن داستان این اَبه‌پیِر چیه، نیگاه نکردیم توی اینترنت ببینیم داستان چیه.
بالاخره پریروز توی مترو وقتی که این دوستمون داشت رد می‌شد و گدایی می‌کرد چک کردم. دوستمون توی دستش یک کاغذ (سند) بود که نشون می‌داد کودکی ۵ ساله داره و کار نداره و تقاضای کمک می‌کرد. اینجا رسمه که گداها همراهشون یک کاغذی که وضعیتشون رو نشون می‌ده دارند، گاهی اوقات حتی حرف هم نمی‌زنن، کاغذو می‌ذارن‌و می‌رن، بعد برمی‌گردن پولارو (اگر باشه) و کاغذارو ( که همیشه هست) جمع می‌کنن.

گوشی‌مو در‌آوردم، یا نه، اصلن داشتم باهاش ورمی‌رفتم، که رفتم ویکیپدیا ببینم بابا اصلن کیه این اَبه‌پیِر! این بابا کیشیش بوده. اما نه هرکیشیشی. فعال حقوق بی‌خانمان‌ها بوده. یه‌جورایی کلی هم چپ بوده واسه‌ی خودش. ویکیپدیا نوشته که فعالیت اجتماعی‌ش بیشتر چپ‌گرایانه بوده و این با مشی واتیکان ناسازگار بوده. و پس از مرگش در سال ۲۰۰۷ هیچ بیانیه‌‌ای از طرف پاپ صادر نشده که هیچ بلکه حتی روزنامه‌ی رسمی واتیکان به‌نام رومان‌آبزرور در این باره سکوت کرده.
آقای پیر بنیانگذار امائوس در پاریس بوده که در سال ۱۹۴۹ آغاز بکارکرد. وظیفه‌شون کمک به فقرا و بی‌خانمان‌ها بوده. سازمانی سکولار.

اوج شکوفایی مهربانی و رافت اَبه سال ۱۹۵۴ است که در سرمای پاریس آن سال، وقتی که بی‌خانمان‌ها در خیابان‌های پاریس می‌مردند و پرو‌ژه‌ی اسکان آن‌ها شکست خورده بود، یک فوریه‌ی همان سال نطقی بیادماندنی در رادیو لوکزامبورگ داد و از روزنامه‌ی محافظه‌کار فیگارو که به‌گفته‌ی وی خوانندگانش قدرتمندان بودند خواست تا گفته‌هایش را چاپ کند.
٬٬دوستان، بشتابید برای کمک، زنی ساعت ۳ صبح از سرما مرد، کنار پیاده‌روی بلوار سباستوپول. هر شب بیش از دوهزار نفر با سرما مواجه‌اند، بدون غذا، بدون نان، تعدادی تقریبا لخت‌اند. به چیزی بیشتر از شرایط اضطراری احتیاج است!٬٬
این مدل مبارزه با فقر و کمک به فقرا و بی‌خانمان‌ها مدلی‌است که بیشتر در فیلم‌ها دیده می‌شه، ولی بودند و هستند انسان‌هایی که هنوز به آن‌ها برای پیش‌برد چنین حرکتایی احتیاج است. آیا در ایران اَبه‌پیِر داریم؟ حالا که به‌زودی تمامی نهادها خصوصی خواهد شد و در کشوری مثل ایران شکل‌گیری نهادهای مدنی کار آسانی نیست، آیا فکر کرده‌ایم بعد از شوکی که سری جدید خصوصی‌سازی‌ها که آقای روحانی خیلی محکم‌تر و سازمان‌داده شده‌تر آن را دنبال می‌کند، ایجاد خواهد کرد چگونه می‌توانیم از دیگریِ بی‌خانمان دفاع کنیم؟!

۱۳۹۲ اسفند ۷, چهارشنبه

بلژیکی بودند ولی فکر می‌کردیم فرانسوی‌اند

هفته‌ی پیش برای دومین بار رفتم بلژیک! کشوری عجیب‌غریب. همیشه می‌شنویم که توی اسپانیا هر ایالت زبان خودش رو داره و وقتی مثلن تو تیم ملی بازی می‌کنن، شاید بعضی اوقات زبون هم رو نفهمن، به هرحال همشون اسپانیایی بلدن و به‌جاش اسپانیایی حرف می‌زنن. پس با این اوصاف جدایی‌طلب بودن یکم غیرمنطقی به‌نظر می‌رسه. حتی تو کاتالونیا که همیشه‌ داعیه‌ی جدایی داشته. غیرمنطقی به‌نظرمی‌رسه چون جمعیت یک ایالت که به زبان خودش حرف می‌زنه یک‌بیستم کل کشوره، هم‌چنین مساحتش، اگر هم منطقی‌ توش باشه کل دنیا کم‌کم باید تجزیه بشه. ولی داستان بلژیک جداست. بلژیک نصفی هلندی زبان (فلمیش) و نصفی فرانسوی‌زبان است. مانند خیلی از کشورهای دنیا (مثلا ایران) بخش مرفه (هلندی‌زبان، که شمال کشور رو دربرمی‌گیره) بخش فرانسوی زبان (جنوب) رو به تنبلی متهم می‌کنه و بخش فرانسوی‌زبان هم داستانای خودش رو داره. بخش فرانسوی کمی از خصوصیت شیک بودن فرانسوی‌ها رو داره. و بخش هلندی‌زبان هیپی‌های بیشتری داره. بروکسل که پایتخته سعی کرده که سمبل توانایی زندگی این دو گویش و فرهنگ در غالب یک منطقه‌ی جغرافیایی باشه، پس وقتی میری بروکسل دوتاشو درک می‌کنی. بلژیک رکورددار کشور بدون دولت بوده و توافق برسر یک دولت به مشکلی تبدیل شده. هم‌چنین کسی که در بخش‌های فلمیش زندگی می‌کنه نمی‌تونه به نماینده‌ای فرانسوی زبان رای بده. خلاصه پیچیده‌ست.
این مقدمه‌ رو گفتم که بگم، تو سفر آخرم به بلژیک یه چیزایی کشف کردم:

۱. دوستم این آهنگ رو برام گذاشت:

بعدش من گفتم آره دیگه، همین فرانسویه! ولی گفت چی می‌گی بابا جون، بلژیکیه!
بعدش اینو برام گذاشت:


که آهنگ جدیدی از این خواننده‌ست. خواننده‌ای که با خوندن تو بخش‌های فرانسوی زبان، محله‌های فرانسوی زبان بروکسل و هم‌چنین هلندی حرف زدن مابین اجراها و خوندن به هردوزبان سمبل اتحاد فرهنگی و زبانی این کشور لقب گرفته. حالا چی م‌خونه و اینا خودش جای صحبت توی پست دیگه داره.

۲. بعدش دوستم رفت رو منبر. گفت ژاک برل هم بلژیکیه. اینجا بود که یادم اومد چه‌جوری میشه که یه فرانسوی‌زبان آهنگی در مورد بندر آمستردام رو با اون احساس بخونه.

۱۳۹۱ بهمن ۱۲, پنجشنبه

آهای دختر - شعبان بایراموویچ


لابد گوران برگوویچ و امیرکوستوریکا و اینارو می‌شناسین، شعبان بایراموویچ Šaban Bajramović خداشون بوده و بهش می‌گن شاه موسیقی رومانی(زبان کولی)، خواننده‌ای صرب. بعدا بیشتر راجب‌اش می‌نویسم. شعر زیر اسمش هست " آهای دختر " از آلبوم افسانه‌های کولی که بیشتر آهنگاش بارها و بارها تکرار شده و شاید هیچ‌وقت نامی از شعبان آورده نشده باشه. شعبان هیچ‌وقت کارهاشو برای خودش ثبت نکرد و وارد بازی‌های کپی‌رایت و حق تکثیر نشد. 








Opa cupa
Me sem gova chavoro,
Khelav mange majlacho,
Oj andale mandale,
E chora man astaren.
Kas me astarava,
Me mange asava,
Samo jekh chaj ni mangel,
Voj mande puchel
O opa cupa na ker mange chaje muka,
Ti daj ka merel ako ni keles.
Lumbaj , lumbaj, lumbalaj ajde ajde ajde,
Lumbaj , lumbaj, lumbalaj ajde ajde ajde.
Sa e chaja kelena,
Voj ni mangel te khelel,
Oj andale mandale,
Mudarel man o devel.
Ava Ruza ava khel,
a i tiro mek avel,
Oj andale mandale,
E sviracha ka kelen.
O opa cupa na ker mange chaje muka,
Ti daj ka merel ako ni keles.
Lumbaj , lumbaj, lumbalaj ajde ajde ajde,
Lumbaj , lumbaj, lumbalaj ajde ajde ajde.
Chao maj o hutalo, I Ruza so ni kelel,
Oj andale mandale, an bobo ki astarel.
Ava Ruza ava khel,
Pa i tiro mek avel,
Oj andale mandale,
E sviracha ka kelen.
O opa cupa na ker mange chaje muka,
Ti daj ka merel ako ni keles.
Lumbaj , lumbaj, lumbalaj ajde ajde ajde,
Lumbaj , lumbaj, lumbalaj ajde ajde ajde.
آهای دختر
مردی فقیرم
یکی از بهترین رقاصا
دخترا منو واسه رقص قاپ می‌زنن.

هرکیو قاپ بزنم خوشحاله
فقط یه دختره که نمی‌خواد برقصه
از دستم فرار می‌کنه.

 هی دختر، چرا برام مشکل دُرُس می‌کنی؟
مامانت ممکنه بمیره اگه با من نرقصی!
یالا، یالا، یالا!

همۀ دخترا دارن می‌رقصن
ولی اون با ناراحتی گریه می‌کنه
قلبم آتیش می‌گیره. 
 یالا رُزا، بیا برقص
بعدش عروسی می‌کنی. 
حتی نوازنده‌هام دارن می‌رقصن.

 هرکیو قاپ بزنم خوشحاله
فقط یه دختره که نمی‌خواد برقصه
از دستم فرار می‌کنه.



۱۳۹۱ بهمن ۶, جمعه

وقتی زندگی یه معجزه بود ...



زندگی یه آب‌نباته
با فلفل‌قرمز تندی که
توشه

زندگی؟ حاضری؟
آخر دعوا پروانه می‌شی.

زندگی باهات مهربونه
مثه مریم مقدس
ولی بعدش مثه کریس اوبانک
ضربه‌رو بهت می‌زنه

زندگی!
پر از سورپرایزه
تقاطع به جهنم یا
بهشت؟

اما یه‌کم می‌دونستم
جناب واعظ
زندگی واقعی چی می‌تونست بکنه
و گه می‌تونست بخوره به پنکه
زندگی فرای جنگ و صلحه
عدالت و جرمه
یادمه اون موقعی

که زندگی یه معجزه بود
مثه اینکه زیدان برای لیورپول بازی کنه

زندگی یه بیزینسه

ریسکی و مغشوش

خدا  باهات معامله‌ای کرده 

که نمی‌تونی رد کنی

زندگی تروریسمه
گلوبالیسمه، خوش‌بینیه
به صلح یه شانسی بده

به جنگ رومانس


موقعی که زندگی معجزه بود

پرواز خوکا رو باور می‌کردی


اما یه‌کم می‌دونستم
جناب واعظ
زندگی واقعی چی می‌تونست بکنه
و گه می‌تونست بخوره به پنکه
زندگی فرای جنگ و صلحه
عدالت و جرمه
یادته اون موقعی رو که

زندگی یه معجزه بود؟



---