هفتهی پیش برای دومین بار رفتم بلژیک! کشوری عجیبغریب. همیشه میشنویم که توی اسپانیا هر ایالت زبان خودش رو داره و وقتی مثلن تو تیم ملی بازی میکنن، شاید بعضی اوقات زبون هم رو نفهمن، به هرحال همشون اسپانیایی بلدن و بهجاش اسپانیایی حرف میزنن. پس با این اوصاف جداییطلب بودن یکم غیرمنطقی بهنظر میرسه. حتی تو کاتالونیا که همیشه داعیهی جدایی داشته. غیرمنطقی بهنظرمیرسه چون جمعیت یک ایالت که به زبان خودش حرف میزنه یکبیستم کل کشوره، همچنین مساحتش، اگر هم منطقی توش باشه کل دنیا کمکم باید تجزیه بشه. ولی داستان بلژیک جداست. بلژیک نصفی هلندی زبان (فلمیش) و نصفی فرانسویزبان است. مانند خیلی از کشورهای دنیا (مثلا ایران) بخش مرفه (هلندیزبان، که شمال کشور رو دربرمیگیره) بخش فرانسوی زبان (جنوب) رو به تنبلی متهم میکنه و بخش فرانسویزبان هم داستانای خودش رو داره. بخش فرانسوی کمی از خصوصیت شیک بودن فرانسویها رو داره. و بخش هلندیزبان هیپیهای بیشتری داره. بروکسل که پایتخته سعی کرده که سمبل توانایی زندگی این دو گویش و فرهنگ در غالب یک منطقهی جغرافیایی باشه، پس وقتی میری بروکسل دوتاشو درک میکنی. بلژیک رکورددار کشور بدون دولت بوده و توافق برسر یک دولت به مشکلی تبدیل شده. همچنین کسی که در بخشهای فلمیش زندگی میکنه نمیتونه به نمایندهای فرانسوی زبان رای بده. خلاصه پیچیدهست.
این مقدمه رو گفتم که بگم، تو سفر آخرم به بلژیک یه چیزایی کشف کردم:
۱. دوستم این آهنگ رو برام گذاشت:
این مقدمه رو گفتم که بگم، تو سفر آخرم به بلژیک یه چیزایی کشف کردم:
۱. دوستم این آهنگ رو برام گذاشت:
بعدش من گفتم آره دیگه، همین فرانسویه! ولی گفت چی میگی بابا جون، بلژیکیه!
بعدش اینو برام گذاشت:
بعدش اینو برام گذاشت:
که آهنگ جدیدی از این خوانندهست. خوانندهای که با خوندن تو بخشهای فرانسوی زبان، محلههای فرانسوی زبان بروکسل و همچنین هلندی حرف زدن مابین اجراها و خوندن به هردوزبان سمبل اتحاد فرهنگی و زبانی این کشور لقب گرفته. حالا چی مخونه و اینا خودش جای صحبت توی پست دیگه داره.
۲. بعدش دوستم رفت رو منبر. گفت ژاک برل هم بلژیکیه. اینجا بود که یادم اومد چهجوری میشه که یه فرانسویزبان آهنگی در مورد بندر آمستردام رو با اون احساس بخونه.
۲. بعدش دوستم رفت رو منبر. گفت ژاک برل هم بلژیکیه. اینجا بود که یادم اومد چهجوری میشه که یه فرانسویزبان آهنگی در مورد بندر آمستردام رو با اون احساس بخونه.